تنها

خاطرات
روزگار من

من با تمام وجودم باور دارم که خيال به آنچه در روزگار گذشته داشتم از درد زمان اکنون نميکاهد بلکه بر درد آن ميافزايد ،

من اين را مي‌دانم که روزي در زمان که کودک بودم ، کودک بودن را فراموش کردم تا باور داشته باشم که زنده هستم

من اين را درک مي‌کنم که فردا روزي نخواهد بود که امروز داشتم و روزي نخواهد بود که مي‌خواستم و تجسم مي‌کردم

ولي‌ من همين هستم که تقدير بر دامنم من نهاد ، آري من انساني‌ با ديواري از يادگاري‌ها که تقسيم با خاطرات زندگي‌ کردم

من مردي بودم که گل را احساس و آب را ميخواند ولي‌ هيچگاه فرياد نزد آسمانش ابريست و خانه بر آب ساخته است

سلام بر فردا و خدانگهدار امروز

که من مردي بودم که چشم به آسمان و سلام در دست و فردا را در پس ابري که باراني خواهد بود مي‌ديدي و باز بر آن مي‌خنديد

+نوشته شده در دو شنبه 16 تير 1393برچسب:عکس,ساعت11:33توسط رامین عقل آرا |